radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

خبر


 در روزهایی ک همه از المپیک می گویند و دلاوری ورزش کاران و کم کاری فوتبالیست ها و سوریه و  ... ,  یکی از استان های همین ایران خودمان زلزله زده شده است.

 

 لینک خبر در یاهو مکتوب ک البته فیل تر است.

 لینک خبر در خبر آن لاین ک خوش بختانه فیل تر نیست.

 لینک خبر در کاپوچینو با طعم پاییز


 و صحبتی از لی در همین باره



دردنامه


 راز موفقیت در این سکوت, چیست؟

"اقای مسئول, اگر می خواهی متن را بخوانی و احیانن روزه داری! از ادامه امتناع کن, زیرا با این حالی ک دارم ممکن است لب ب دشنام ب خود بردارم و دشنام روزه را باطل می کند."

سلام امیر جان, عکس هایت را دیدم و حتمن چاپ میکنم در این وبلاگ. ولی واقعن شوخی نمی کنی, این ها عکس یک خانواده است, این ها مردم همین شهرند؟!!

دلم خوش است 6 صبح سوار سرویس می شوم, درین شرایط بد آب و هوایی و ..., یک پروژه ملی را مشارکت می کنم, 6 عصر از سرویس پیاده می شوم. و همه این ها با زبان ب اصطلاح روزه است! همه این ها بخورد توی سرم! چ فایده است وقتی ک همسایه , ن همشهری, هم وطن و هم کیش, ن یک انسان در چند قدمی من با این شرایط زندگی – از ان کلمات است – زندگی می کند!!

امیر جان فکر می کنم سخت ترین عکس هایت را گرفته ای, زمان را اسیر قاب هایت کرده ای, همان لحظه ک مرد گذشته یا اینده اش را ب نظاره نشسته!

اخر دل مان ب چ خوش است.؟! گه زده ایم ب زندگی. ب خدا این ها ادم اند!

اقای شهرداری – منظورم فوتبال نیست, منظورم دقیقن و مشخصن همان ادم هایی ست ک قرار است شهر را بسازند – تو چ غلطی می کنی, می توانی ب من توضیح دهی!؟ ببخشد قصدم توین نیست, اما هر چ انجام می شود, غلط است ک نتیجه اش می شود این!! ان ها ک مرا می شناسند می دانند خون ب کجا رسیده ک در این نوشتار از استعاره خبری نیست! اخر این تصاویر, دیگر نماد نمی شناسد!!

اقای امام جمعه, اقای نماینده و استاندار, اقای ساخت و ساز, اقای بهداشت, ... , اقای شهروند, همه مان مسئولیم. چ می خواستیم چ شد!

این مسئله مرغ نیست ک بشود در صف ایستاد و حرمت, گدایی کرد! یا مسئله هسته ای نیست ک بشود ایستاد و فحش داد! یا قاچاق دختران نیست ک ایستاد و گفت نمی بینم! یا مسئله هرمز و جان ادمیان نیست ک ایستاد و گفت قضا و قدر بود, و حالا تو دیگر قایق داری نکن! یا هزار کوفت و زهرمار دیگر نیست, الان ایستاده ایم و بغل گوش مان زمین دهان باز کرده!

جان مادرتان این مسئله را حل کنیم تا عادت نشده, بخدا و با همین زبان روزه قسم ک در همین شهر مردمان و مسئولینی هستند ک قیمت ماشین شان... . ب خدا قسم این شهر پول دارد, وای ب حال روزی ک پولش کثیف باشد!

امیر جان خودت می دانی این عکس ها اگر فوتوشاپ باشد!

 

مرداد91

این هم بخشی از عکس های مننتشر شده در تابناک:








 یکی از دوستان پیشناهاد خوبی داده

 میگه چند روزی, ب عنوان اعتراض ب قیمت بالا, کسی مرغ نخره, مثلن تا پایان ماه رمضان!



 بد نیستا

                         



یاداوری


 ام روز درست 140 (صد و چهل) روز از حادثه غرق شدن اتوبوس دریایی مسیر بندرعباس - هرمز می گذرد. حادثه ای ک در ان 17 نفر از هم وطنان جان خود را از دست دادند.


از پس لرزه های این حادثه, مم نوع شدن تردد اتوبوس های دریایی و در نظر گرفتن خط ویژه دانشجویی در این مسیر ابی بوده است.

اولی هنوز پابرجاست و دومی تنها در حد حرف باقی ماند!

قرار بود بازماندگان حادثه از استانداری هرمزگان شکایت کنند.


تمام مستندات, موجود است. اما لینک وب لاگ خراب است!!


برسد ب دست رییس


 

بسمه تعالی

سلام اقای رئیس­ جمهور. ب شهر ما خوش امدی. چ­قدر خوش­ حالم ک با حضور شما و کابینه محترم, دیگر می­ توانیم مطالبات­ مان را مطرح کنیم – نمی­ دانم دیگر جاهای دنیا, روش مطرح کردن مطالبات و پیگیری درخواست­ ها چگونه است!؟ -

راجع­ ب گرانی چیزی نمی­ گویم چون یا اتفاقی نیفتاده یا هم اگر هست درست شود مثل مسکن و بی­ کاری. همین افزایش قیمت مرغ و تخم­ مرغ, یا نان و برنج یا حتا لباس و کتاب. همین­ ها را می­ گویم. همین بنزین و دلار و سکه ناقابل ک قرار است درست شود! اری راجع­ ب اجاره خانه 400 تومنی و بی­ کاری جوانانی ک در هر خانه یکی هست, این­ ها گفتن ندارد, درست می­ شود.

من فقط یک نکته دارم. ان هم نیاز ب صبر دارد, هم از جانب شما, هم از بازماندگان. بگذارید داستانش را خلاصه بگویم برای­ تان.

این­جا زمستان بندرعباس است و مثل هر سال هر تطیلی و اخر هفته­ ای حتا, بهانه ­ای برای میهمان­ نوازی خون­ گرمانه جنوبی­ ها ب­خصوص هرمزگانی­ ها. دما 26 درجه و هوا نیمه­ ابری, نیمه­ افتابی, کمی هم باد می ­وزد. چند خانواده فرهنگی دور هم جم شده­ اند ک بیایند تطیلات, خوش بگذرانند. اتفاقن راجع­ ب بخش صرفن گردش ­گری تطیلات­ شان می­ خواهم صحبت کنم.

22 انسان می ­روند جزیره گردش­ گرپذیر و دیدنی هرمز. موقع برگشت 17 نفرشان جان باخته­ اند, ب هر دلیلی؛ با گذشت نزدیک ب 80* روز از این حادثه, کسی در این زمینه استعفا که نداده هیچ, هیچ­ یک از مسئولین عزیز از مردم و خانواده­ های بازماندگان عذرخواهی نکرده است! بالاخره این هم­ وطنان ب قصد خودکشی, ب این سفر تفریحی, توریستی نرفته­ اند ک.

 

 

* تاریخ نگارش این متن 21 فروردین 91 می­ باشد.

 

پ.ن: زمان حادثه, کاری از گروه امداد بر نمی ­اید. شب حادثه هم حتا. خنده­ دار نیست, باید بحث شود راجع­ ب بود یا نبود هلی­ کوپتر یا نور داشتنش در شب, یا این­ ک اصلن گروه امداد, جلیقه نجات داشته یا ن!!؟ روزگار عجیبی­ست!!