radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

دردنامه


 راز موفقیت در این سکوت, چیست؟

"اقای مسئول, اگر می خواهی متن را بخوانی و احیانن روزه داری! از ادامه امتناع کن, زیرا با این حالی ک دارم ممکن است لب ب دشنام ب خود بردارم و دشنام روزه را باطل می کند."

سلام امیر جان, عکس هایت را دیدم و حتمن چاپ میکنم در این وبلاگ. ولی واقعن شوخی نمی کنی, این ها عکس یک خانواده است, این ها مردم همین شهرند؟!!

دلم خوش است 6 صبح سوار سرویس می شوم, درین شرایط بد آب و هوایی و ..., یک پروژه ملی را مشارکت می کنم, 6 عصر از سرویس پیاده می شوم. و همه این ها با زبان ب اصطلاح روزه است! همه این ها بخورد توی سرم! چ فایده است وقتی ک همسایه , ن همشهری, هم وطن و هم کیش, ن یک انسان در چند قدمی من با این شرایط زندگی – از ان کلمات است – زندگی می کند!!

امیر جان فکر می کنم سخت ترین عکس هایت را گرفته ای, زمان را اسیر قاب هایت کرده ای, همان لحظه ک مرد گذشته یا اینده اش را ب نظاره نشسته!

اخر دل مان ب چ خوش است.؟! گه زده ایم ب زندگی. ب خدا این ها ادم اند!

اقای شهرداری – منظورم فوتبال نیست, منظورم دقیقن و مشخصن همان ادم هایی ست ک قرار است شهر را بسازند – تو چ غلطی می کنی, می توانی ب من توضیح دهی!؟ ببخشد قصدم توین نیست, اما هر چ انجام می شود, غلط است ک نتیجه اش می شود این!! ان ها ک مرا می شناسند می دانند خون ب کجا رسیده ک در این نوشتار از استعاره خبری نیست! اخر این تصاویر, دیگر نماد نمی شناسد!!

اقای امام جمعه, اقای نماینده و استاندار, اقای ساخت و ساز, اقای بهداشت, ... , اقای شهروند, همه مان مسئولیم. چ می خواستیم چ شد!

این مسئله مرغ نیست ک بشود در صف ایستاد و حرمت, گدایی کرد! یا مسئله هسته ای نیست ک بشود ایستاد و فحش داد! یا قاچاق دختران نیست ک ایستاد و گفت نمی بینم! یا مسئله هرمز و جان ادمیان نیست ک ایستاد و گفت قضا و قدر بود, و حالا تو دیگر قایق داری نکن! یا هزار کوفت و زهرمار دیگر نیست, الان ایستاده ایم و بغل گوش مان زمین دهان باز کرده!

جان مادرتان این مسئله را حل کنیم تا عادت نشده, بخدا و با همین زبان روزه قسم ک در همین شهر مردمان و مسئولینی هستند ک قیمت ماشین شان... . ب خدا قسم این شهر پول دارد, وای ب حال روزی ک پولش کثیف باشد!

امیر جان خودت می دانی این عکس ها اگر فوتوشاپ باشد!

 

مرداد91

این هم بخشی از عکس های مننتشر شده در تابناک:







نظرات 7 + ارسال نظر
لی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.leee.us

تلخ است احسان جان ،
زندگی کردن در کنار آنهایی که خودشان را به خواب زده اند سخت است.
تو که می دانی ما مسائل مهمتری داریم ، انرژی هسته ای هنوز مشکلش حل نشده ، تو که می دانی این تحریم ها و گرانی ها در واقع مقدمات ظهور آقاست . مگر نمی دانی حتی این گرمای هوا هم کار آمریکاست ، احسان جان ما هنوز کارهای مهم تری جز رسیدگی به مردممان داریم . ما قرار است کارهایی برای مردم کشورمان کنیم که از خود آنها هم مهم تر است احسان جان.

"ما قرار است کارهایی برای مردم کشورمان کنیم که از خود آنها هم مهم تر
است"

مم نون لی عزیز. ب امید حل مشکلات این ریختی...

بنیامین شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ http://dreammind.blogsky.com

سیدذبیح موسوی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ http://kghar.blogsky.com

اینها یعنی من . من زانتیا می رانم و خوشهال می شوم تاسف بخورم تازه روزه هم میگیرم عزیز

جای تاسف است کغار عزیز

مریم سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://nods.blogfa.com/

نخیر آقا نخیر. این ها را کی گفته نمیشود ندید. شما هم نبین. نبین که بشود مقدمه ی ظهور. اصلن ما از این چیزها نداریم که. ما آنقدرها خوبیم و حال مردممان آن قدر خوبست که فقط باید برویم سینه چاک بشویم برای مزدورانی که توی سوریه دارند شورش میکنند. مردم ما آنقدر پول دار هستند که دیگر به پول دولت نیاز نداشته باشند پس میدهیمش به لبنان به فلسطین. نبین آقا این ها را نبین این ها فتنه اند این ها که ما نیستیم که

باشد دیگر نمی بینم فقط نگاهی می اندازم. همین
مم نون از دیدن و نگاه تان!

مفرد مونث بی مخاطب جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ب.ظ

بعضی جاها باید انتخاب کرد. یا بمیری یا خودت را به مردن بزنی....

این طوری خیلی راحت می توانی قید احساست را بزنی...

انتخاب عجیبی ست. مم نون از حضورت

ایسا/تئاتریکال یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ

نابود شدم احسان جان. از بین رفتم. مردم. ولی چه فایده که مردن من به هیچ کار همه آنها که به سختی زنده اند نمی آید. ما کجای این دنیای گه(مرا ببخش) ایستاده ایم؟

کاش همه مان ب این سوال فکر کنیم, ایسا جان!
مم نون

امیر رضا فخری سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ق.ظ

احسان جان ممنون از متن زیبایت من خودم وقتی برای گرفتن این گزارش تصویر 2 ماه وقت گذاشتم شاید بیش از 5 کیلو کم کردم
ولی چه می شود کرد ازاین گزارشهای تصویری زیاد دارم .... اما چه سود وقتی حق انتشارش را نداشته باشی
بقول دکتر سروش
همه اینها قصه پر غصه دیار همیشگی ماست

قصه پرغصه ای ست امیر جان. واقعن سخته.
این وبلاگ اماده ارائه و انتشار گزارش های تصویری همه دوستان هست.
باز هم مم نون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.