radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

فضول باشی



 ب زودی استفتاء می شود: اگه مردی اون قد وضع مالیش خراب بشه ک نتونه خرجی خونه ش


 رو بده, می تونه دزدی کنه برا شام شبش!!


 پ.ن: ب نظر شما جواب چیه!



پی گیری یک خبر - حادثه هرمز


 کم تر از یک هفته مانده ب یک ساله گی حادثه دل خراش هرمز.


با خود گفتم بد نیست "حادثه هرمز" را گوگل کنم. پنج نتیجه اول پیش روی شماست:


فردا نیوز, اولین نتیجه سرچ است. با شروع متن... "مهر: خبر وقوع حادثه برای یک شناور در بندرعباس و مرگ 16 سرنشین شناور، این حادثه را به مهمترین اخبار چند روز اخیر استان هرمزگان و کشور تبدیل کرد و آن را می توان یکی از تلخ ترین روزهای دریایی دانست."


کُلمان, سایت دومی ست ک در این جست جو دیده می شود. این وب لاگ ب حضور شناورهای امریکایی پرداخته با شروع این چنینی... "بی بی سی: در آستانه اعلام تحریم نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا، ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن آمریکا، همراه با پنج کشتی جنگی دیگر از جمله یک ناوچه بریتانیایی و شناوری فرانسوی بدون مواجهه با حادثه ای از تنگه هرمز گذشتند و وارد خلیج فارس شدند.سخنگوی وزارت دفاع آمریکا یکشنبه اعلام کرد که ناو آبراهام لینکن عبور "منظم و عادی" خود از تنگه هرمز را تکمیل کرد. این سخنگو افزود که این عبور مطابق برنامه قبلی و بدون حادثه صورت گرفته است. ناو لینکلن اولین ناو هواپیمابر آمریکاست که از اواخر ماه دسامبر به خلیج فارس وارد و جایگزین ناو یو اس اس جان استنیس می شود."


سایت سوم الف,  ب چشم می خورد. سایت را ک باز می کنی چیزی نمی بینی اما!


سایت خلیج فارس, چهارمین سایتی ست ک در این جست جو پیش روست. متاسفانه هنگام تهیه این گزارش, این سایت را نتوانستم باز کنم!!


و اخرین نتیجه مربوط می شود ب سایت خبر ان لاین با این شروع... "اجساد قربانیان سانحه دریایی روز شبنه در آب‌های بندرعباس که اکثراً اهل مشهد هستند شامگاه امشب با هواپیما به فرودگاه این شهر منتقل می شوند.  22 سرنشین شناور سانحه دیده در خلیج فارس یک نفر اهل اصفهان، دو نفر اهل هرمزگان و 19 نفر دیگر همگی اهل مشهد هستند."


پ.ن: ب امید شادی روح هم وطنانی ک جان شان را در ان حادثه از دست دادند. آمین



ادامه مطلب ...


من تنها بودم


 

می گویند درب کنار پیش خوان –ک از کنار باز می شود–  ان جا نشسته. قد ِ کوتاه دارد و لنگ می زند. همان مسئول است. در بسته است. دو بار محکم در می زنم: کسی در را باز می کند.

- مسئول این جاست؟! - اون طرفه, کنار باجه ها.

- اقا بن دارین؟ - تمام شده.

(خانمی ک کنار من ایستاده کارت کشیده از باجه ِ دم در, ولی پولی دریافت نکرده است!) تا 72 ساعت بعد باید چک کنم! این را همان خانم می گوید. و مرد میان سال می گوید: اگر تا 72 ساعت ب حساب تان برنگشت تا یک هفته فرصت دارید پیگیری کنید!

- چرا تموم شده؟! (ب زن فرصت نمی دهم اصل مطلب را بگوید.) مرد دیگری از ان طرف پیش خوان – همان سمتی ک مرد میان سال قد کوتاه پشت یک نصفه میز نشسته – وارد بحث می شود: نیست دیگه! این را با پرخاش می گوید و یک سری جملات می گوید –مث: فک کرده ک چی! – ک ترجیح می دهم ب ان نپردازم! هم کار دیگری می اید و ارامش می کند.

- من اصن حرفی با شما ندارم. (این را من می گویم!) با ایشون حرف می زنم و ب مرد کوتاه قد ِ میان سال ِ نشسته روی صندلی گردان اشاره می کنم. هم کار ک سعی دارد خیلی خون سرد باشد, این بار می اید و هم راه با لب خند سرد و مصنوعی ادامه می دهد: ببینید دوست عزیز, ارشاد تهران سهمیه معینی ب ما داده, اونم تموم شده!

اقای مسئول وارد بحث شده, این گونه ادامه می دهد: روز اخر نمایش گاهه. می گویم: من چ کنم؟ این ک مشکل من نیست. پیش بینی ش این قد سخت بوده! مرد با همان خون سردی بلعیده شده قبلی می گوید: مشکل من هم نیست. و لبخند نصفه نیمه ای بر لبانش می ماسد و مستقیم تحویل چشمان خسته ام می دهد.

- ینی مسئولش شما نیستین؟!! ... مسئول نمایش گاه کیه؟ - ارشاده, اون لاین و ب سمت راست ورودی اشاره می کند, غرفه 3.

دهمین نمایشگاه کتاب هرمزگان, جابجا در شهر تبلیغ شده با 40% تخفیف. بن های الکترونیکی مختلفی طراحی شده! هر 2 شبی ک ان جا بودم, هم سیستم کارت خوان قطع بود و هم بن ها تمام شده بود! بن 20هزار تومانی در ان روز توزیع نشده و من ِ دانش جوی ارشد هم چیزی ب نام بن 50 هزار تومانی ندیدم!!

ب غرفه مدیریت نمایش گاه می رسم. مرد قدکوتاه دیگری این بار با کت و شلوار و دست در جیب ایستاده, با زوج پیری مشغول صحبت است.

-ببخشین, این داستان بن ها چیه؟! – چی شده!!؟ - بانک می گه بن نداریم! – بانک می گه؟ چرا؟ - می گه سهمیه ای ک ارشاد داده تموم شده. – خب تموم شده. – من چی کار کنم؟! – تموم شده! ... – اقای ارشاد هستن؟! – اره تو محوطه س! ... – بزارین برم ایشون رو پیدا کنم لااقل!

می روم برای یافتن مسئول کلی نمایش گاه, چیزی ک نظرم را جلب می کند, چهره های شبیه ب هم منتظر برای نمایش فیلم های جشن واره عمار – پخش هم زمان با سینمای غدیر – است. بخش جنبی نمایش گاه!


می رسم ب اطلاعات ورودی نمایش گاه.

- ببخشین قربان می شه, مث این ک اقای ارشاد تو نمایش گاه س, می شه پیج شون کنین؟ - ن (با حالت اعتراض و تحکم) ب هر حال جای گاه و حرمت مدیدریت رو باید حفظ کرد! – جای گاه ما مردم چی می شه پس!؟؟

خداحافظی می کنم و می روم تا سال بعد.


چند پیش ناهاد:

1.       احترام ب مردم

2.       نصب راهنمای غرفه ها

3.       ارائه بن کاغذی

4.       اضافه کردن مبلغ بن!

 

بازدیدکننده از دهمین نمایش گاه کتاب هرمزگان – دی ماه 91

 

پ.ن: دهمین نمایش گاه کتاب هرمزگان 10 روز پیش پایان یافت.


روزشمار


 1. 32 روز مانده ب اولین سال گرد غرق شدن شناور مسیر بندرعباس - هرمز و کشته شدن چند تن از هم وطنان عزیز!


 2. چند ماه از حادثه اذربایجان می گذرد ولی مردم هنوز در چادر زندگی می کنند در ان سرما!


 3. خبرنگاری ب وزیر اموزش و پرورش گفت - بعد از حادثه سوختن چند تن از دانش اموزان - شما باید استعفا دهید, ایشان هم لطف کردند فرمودند شما باید استعفا دهید ک ب ما خبر ندادید!



مدیرمان از ان هاست ک در دفتر نمی نشینند، از ان خوزستانی ها ک خصلت های جنوبی شان را کشیدند بردند اصفاهان و مخلوطش کردند با تربیت اصفاهانی. جدیدن خانوم نو عروسش را هم اورده اینجا-بندر- شنبه امد دفتر ما ک سمت دیگر سایت است، برای اطلاعاتی ک نیاز داشت. حرف از خانه شد و این ک خانه ای دیده با فلان شرایط و این قیمت و سلیقه هایی ک بد است اینجا-بندر- او صحبت می کرد و هم کارم ک ۱سال است امده اینجا-بندر- و تازه خانه خریده دفاع می کرد از موردی ک مدیر پیدا کرده با امکاناتش و محله ای ک هست؛ فقط پارکینگ ندارد! ان هم چنین می شود و چنان... تا بحث رسید ب گاز و حق مردم و... در این جا-بندر- مدیر گفت عذر می خواهم ولی این از ۱۰۰ تا فحش بدتر است: این ک این جا -بندر-ی ها روی معدن گاز هستند و کپسول روی دوش شان! -و می خندید برای تلطیف فضا- یعنی عرضه نداشته اند شهرشان را گازکشی کنند!؟ و من تلخند می زدم تنها، حتا با صدای بلند... راستش یادم رفت بگویم ک در کلیتش این تحقیر برای مردم این جا -ایران- است با این امکانات و این شرایط زندگی.