زمستان 87 و بهار 88 را تمرین کردیم. برای ما ک بیشترمان اولین و اخرین کار تئاتری - حداقل در بازیگری بود- تجربه ای گرانبها بود. این ک تیم خوبی داشتیم, حامیان خوب, سرپرست خوب و از همه مهمتر کارگردان خوب یک طرف. متن خوب هم یک طرف. استاد محمد, استادانه با استفاده از متلها, ب بازخوانی تاریخ دست زده بود. اوردن فرهاد و روایتی دیگر از عشق فرهاد و شیرین در دل زمانهای تاریک و جور این بار از زبان فرهاد, و چ عجیب ک فرهادش را هم من بازی کردم!! دو اجرا داشتیم و هر دو در همان دانشگاه خودمان! یکی درواقع تمرینمان بود ک راجع بش نمیتوان سخن گفت و دیگری واقعن اجرا بود و البته قابل دفاع. دلم برای برای تئاتر تنگ شده و چ قدر بد است ک بعد از مدتها این روزها یاد "دیوان تئاترال" افتادم! کاش استاد محمد بود
پ.ن: نمایش "دیوان تئاترال" کاری از "باشگاه دو تومنیها" با تهیه کنندهگی دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه ازاد بندرعباس, پاییز 88 یک اجرا در دانشگاه داشت. کارگردانی این نمایش برعهده مجید سرنی زاده بود.