زمستان 87 و بهار 88 را تمرین کردیم. برای ما ک بیشترمان اولین و اخرین کار تئاتری - حداقل در بازیگری بود- تجربه ای گرانبها بود. این ک تیم خوبی داشتیم, حامیان خوب, سرپرست خوب و از همه مهمتر کارگردان خوب یک طرف. متن خوب هم یک طرف. استاد محمد, استادانه با استفاده از متلها, ب بازخوانی تاریخ دست زده بود. اوردن فرهاد و روایتی دیگر از عشق فرهاد و شیرین در دل زمانهای تاریک و جور این بار از زبان فرهاد, و چ عجیب ک فرهادش را هم من بازی کردم!! دو اجرا داشتیم و هر دو در همان دانشگاه خودمان! یکی درواقع تمرینمان بود ک راجع بش نمیتوان سخن گفت و دیگری واقعن اجرا بود و البته قابل دفاع. دلم برای برای تئاتر تنگ شده و چ قدر بد است ک بعد از مدتها این روزها یاد "دیوان تئاترال" افتادم! کاش استاد محمد بود
پ.ن: نمایش "دیوان تئاترال" کاری از "باشگاه دو تومنیها" با تهیه کنندهگی دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه ازاد بندرعباس, پاییز 88 یک اجرا در دانشگاه داشت. کارگردانی این نمایش برعهده مجید سرنی زاده بود.
استاد محمد روحش شاد مرد نجیبی بود سال 1386 با مهرداد امیر زاده برای ساخت فیلمی در باره حسین احمد نسب به منزلش رفتیم . در یک زیر زمینی در اطراف یک زندان در تهران زندگی میکرد در فقر و نداری. تابلوی کوچکی از عکس دخترش را در پشت میز کارش درست پشت سرش گذاشته بود احساس می کردم یک رابطه عاطفی شدید با دخترش داشت و او در کنارش نبود !! . روحش شاد
روحش شاد.
مم نون احسان ِ عزیز از همراه کردن ما با خاطره ت.
خدایش بیامرزاد
خداش بیامرزاد