radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

سینمای هرمزگان


 روزهای جشنواره ای سینمای هرمزگان

 


 بعد از خبر جایزه فیلم اوزال - مسعود میرزایی - در جشنواره فیلم کوتاه تهران، این بار فیلم من در محدوده ادراک اثر محمدرضا رکن الدینی جایزه بهترین فیلم پیشرو در  جشنواره فیلم پروین اعتصامی را کسب کرد تا سینمای هرمزگان، روزهای جشنواره ای خوبی را پشت سر بگذارد. (لینک خبر را از اینجا بخوانید.)


پ.ن: در این باره، لی، سینماتوگرافی و کاپوچینو با طعم پاییز را بخوانید.



یادداشت


 ب پاس متنی ک راه خوبی ست...


 جدیدن محمدرضا رکن الدینی، در وبلاگ خود robert bresson گروه سینماتوگرافی قصد کرده ب بررسی اثار هنر اموخته های اوایل دهه 80 «انجمن» سینمای جوان هرمزگان بپردازد. امید است در این امر، موفق باشد.


رکن الدینی برای شروع، ب سینمای آب روشن پرداخته ک بخشی از ان در ادامه می اید. در تحلیل وبلاگ سینماتوگرافی از سینمای شهاب آب روشن، نکته های خوبی اشاره شده و چ قدر خوب ک این ویژگی ها بالاخره در جایی ثبت می شود.

با تشکر از محمدرضا رکن الدینی و ارزوی موفقیت و تداوم، در قصدی ک دارد...


 "...همه شخصیت های فیلمهای شهاب همواره در حال رفتن و فرار از وضعیت ساختگی اند که برایشان بوجود آمده. او(شخصیت) در این وضعیت از پیش ساخته شده یا باید تن دهد به آنچه "دیگر"ی میگوید و یا باید گریز کند از ایستایی. ریشه یابی که ابروشن از موقعیت اجتماعی آنها بدست میدهد، بدرستی انجام گرفته. این دقت نشان از فراوان تجربه او دارد در باب فیلمنامه..."

"...شهاب دوربینش را میان مردم میبرد و برخی از آنها را برش میکند به فیلم. ساحل، دریا، خیابان(بیشتر تهی) کوچه. به همین منوال اگر ادامه یابد میتوانیم تمام بندرعباس را بجهت جفرافیایی در فیلمهای او بیابیم. با این همه میتوانم لقب"خاموشی شهر" و یا "وقتی شهر می خوابد" را به او نسبت بدهم. چرا که شهر شهاب گویی در سکوتی ناخواسته و مرموز فرو شده ست. این سکوت اصلن معنای آرامش نمی دهد به دست. روابط در حال زوال، پوسیدگی آدمیت، و خون، غایت این سکوت است. در واقع این سکوت و پیامدهایش را شهاب ارمغان نمی دارد بما، او فقط ظاهر بورژوایی و پوسته ی مدرن(یسم) مسخره ی شهر را بکناری می زند و واقیعت را لخت...."

"...داستانها و قصه ها ره بجایی نمی برند؛ تنها  زندگی ادمها در نقاط مختلف روایت میشود. هیچ امر ساختگی و دستکاری شده هم در فیلمهای شهاب نمیشود. ازهمین روی می توانیم  او را مستندساز بدانیم.

مستند از این سبب که او زندگی را دروغین جلوه نمی دهد...."

"...شهاب راه خود را برگزید. او حاضر شدست فیلمش در جشنواره ی باطل فیلم کوتاه تهران که مکانی شده برای فیلمهای پاستوریزه و گوش به امر دولت، حضور نداشته باشد اما زندگی را دست نخورده و با احترام ارزانی کند بشما. راه او "مبارزه" ست. مبارزه یی نه در حرف، که به مرحله عمل... درست شبیه نلسون پریرا دوس سانتوس و سینما نوویی ها.

او بر سر حرفش ایستاده و فریاد میزند آزادی از دست رفته را... برای در کانون بودن هم تن به هر کاری نمی دهد. تبلیغات سوء، دروغ و مردم فریبی نمی داند. چرا که امر مهم برایش، انسان است و دغدغه هایش. او بدنبال انسان شناسی و جامعه شناختی بندری است. و این هم میسر نمیشود مگر اینکه خود بر راستگویی باشد بر حقیقت باشد بر انسانیت... باشد!..."


پ.ن: متن کامل را اینجا بخوانید.



خاطرات اردی بهشتی سینما در مرداد...


بهار تابستان پاییز زمستان و سینما....


اردیبهشت 1383 کورش گرم¬ساری درگذشت. من در اون سالها فقط بیننده و علاقمند به سینما بودم و همراه برادرم بعضی وقتا میرفتم انجمن سینمای جوان برای دیدن فیلمها و جلسات نقد و بررسی و اتفاقات هنری یا جشنواره ای که در فرهنگسرای آوینی می افتاد و بیشتر به همون نوازندگی گیتار کلاسیک علاقه داشتم و پیگیر بودم... 


 متن کامل رو ادامه مطلب بخونید.



 پ.ن: لینک همین  متن در صفحه سینما ندای هرمزگان


ادامه مطلب ...

سانسور در سینما


 

 یک روایت از سانسور



۱- در دولت نهم و دهم بحثی پیش آمده بود مبنی بر اینکه برخی فیلم ها که مناسب تشخیص داده نمی شوند در بعضی شهرستان ها نمایش داده نشوند. کلیت این تصمیم چیزی جز یک توهین آشکار به شهرستانی ها نبود که همان زمان هم با مخالفت های شدید برخی سینماگران روبرو شد. اینکه بعد از لفظ شوخی شهرستانی حالا واقعا شهرستانی بودن به یک طبقه ی اجتماعی معنی می شد که می بایست تفاوت های عمده ای با پایتخت نشین بودن داشته باشد خودش جای بحث و سوال بود. امید می رود در دولت امید، کمی این نگاه های فرهنگی تغییر پیدا کند.
۲- سالهای پیش فیلمی ساخته شده بود به نام زندان زنان اثر منیژه حکمت، فیلم در تمام شهرستان ها از جمله بندرعباس به نمایش درآمد. برای طبیعی بودن فضای زندان، برخی شخصیت ها با کلاه گیس در فضای زندان نشان داده شده بودند. این فیلم سال ۷۹ ساخته شده است.
۳- چندی پیش فیلم کوتاهی در بندرعباس ساخته می شود که کارگردان برای نشان دادن وضعیت نابهنجار فرهنگی در چند پلان فیلم از کلاه گیس استفاده می کند. ابتدا فیلم با مخالفت اداره ی ارشاد استان هرمزگان روبرو می شود و حتی در یک جشنواره ی استانی اجازه ی نمایش پیدا نمی کند. چندی بعد همان اداره با همان مدیریت پیشین یعنی حجت الاسلام و المسلمین مریدی اجازه ی نمایش در یک سالن کوچک و بی کیفیت را برای نمایش فیلم صادر می کند. شرایط برای نمایش مناسب نیست.
۴- یک سال بعد همان فیلمساز با مدیریت جدید اداره وارد مذاکره می شود تا اجازه ی نمایش فیلم خود را بگیرد. حجت الاسلام والمسلمین مرشدی مدیریت کنونی اداره نیز این فیلم را مناسب شرایط فرهنگی استان نمی بینید تا نمایش داده شود. اما آن را به معاون هنری خود ارجاع می دهد. معاون دو دل است. هیچ کس با قاطعیت پشت این فیلم نمی ایستد. انگار همگی نگران یک چیز هستند. می خواهد موضوع را به روحانی اداره ارجاع دهند تا او با دیدن فیلم تشخیص بدهد که این فیلم امکان نمایش دارد یا نه…
با این تصمیم چند سوال مطرح می شود.

یک : این اداره مدیریت یا معاون هنری ندارد؟
دو : کارشناسان سینمایی کجا هستند؟
سه :‌ مگر مدیریت کنونی اداره ی ارشاد خودشان روحانی نیستند؟
چهار : آیا مدیریت کنونی همان نگاهی را دارد که چندی پیش وزارت ارشاد برای عدم پخش فیلم برای شهرستانی ها پیش گرفته بود؟
پنج : آن زمان فیلم منیژه حکمت در بندرعباس نمایش داده شد روحانی اداره ی ارشاد برای آن تصمیم گرفت؟
شش : تا کی  قرار است هنرمندان علی الخصوص سینماگران استان حذف و سانسور شوند؟ 

۵- هر زمان یک اداره ی فرهنگی از یک هنرمند حمایت کرد می شود اسمش را« فرهنگی» گذاشت در غیر این صورت «اداره ای» بیش نیست. حذف و سانسور تنها به سینما لطمه می زند. که البته تا کنون همین طور بوده است.


منبع: http://leee.us/archives/1392/06/4810

پ.ن: این متن, در صفحه سینما نشریه ندای هرمزگان تاریخ 92/6/19 منتشر شده است.

پ.ن1: لینک این خبر در صفحه سینما ندای هرمزگان