radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

ملغمه


 همان طور ک باخبر شدید از شنبه تا 2شنبه - ام روز-  (ابان 92) در فرهنگ سرای طوبا بندرعباس، صب تا شب نمایش فیلم - اثار 30مین جشن واره بین المللی فیلم کوتاه تهران- در حال برگزاری بود. تا این جا همه چیز خوب است. اما این اتفاق هنری ب واسطه فعالیت های بیرونی ب یکی از تراژیک ترین اتفاقات این چند ساله تبدیل شد!! 


 برگزاری مراسم عزاداری محرم، و شنیده شدن صدای این عزاداری با وضوح هر چ تمام تر در سالن نمایش فیلم!! جالب تر این جاست ک گروه عزادار هر زمان ک اراده می کرد از درب دوم سالن نزدیک ب پرده نمایش وارد یا خارج می شد. 

در طول این مراسمات رئیس ارشاد در فرهنگ سرا و فقط در مراسم عزاداری حاضر شدند!!


 پ.ن: از تمامی برگزار کنندگان نمایش فیلم صمیمانه سپاس گزارم، ب خصوص احسان رضایی ِ عزیز



یادداشت


 ب پاس متنی ک راه خوبی ست...


 جدیدن محمدرضا رکن الدینی، در وبلاگ خود robert bresson گروه سینماتوگرافی قصد کرده ب بررسی اثار هنر اموخته های اوایل دهه 80 «انجمن» سینمای جوان هرمزگان بپردازد. امید است در این امر، موفق باشد.


رکن الدینی برای شروع، ب سینمای آب روشن پرداخته ک بخشی از ان در ادامه می اید. در تحلیل وبلاگ سینماتوگرافی از سینمای شهاب آب روشن، نکته های خوبی اشاره شده و چ قدر خوب ک این ویژگی ها بالاخره در جایی ثبت می شود.

با تشکر از محمدرضا رکن الدینی و ارزوی موفقیت و تداوم، در قصدی ک دارد...


 "...همه شخصیت های فیلمهای شهاب همواره در حال رفتن و فرار از وضعیت ساختگی اند که برایشان بوجود آمده. او(شخصیت) در این وضعیت از پیش ساخته شده یا باید تن دهد به آنچه "دیگر"ی میگوید و یا باید گریز کند از ایستایی. ریشه یابی که ابروشن از موقعیت اجتماعی آنها بدست میدهد، بدرستی انجام گرفته. این دقت نشان از فراوان تجربه او دارد در باب فیلمنامه..."

"...شهاب دوربینش را میان مردم میبرد و برخی از آنها را برش میکند به فیلم. ساحل، دریا، خیابان(بیشتر تهی) کوچه. به همین منوال اگر ادامه یابد میتوانیم تمام بندرعباس را بجهت جفرافیایی در فیلمهای او بیابیم. با این همه میتوانم لقب"خاموشی شهر" و یا "وقتی شهر می خوابد" را به او نسبت بدهم. چرا که شهر شهاب گویی در سکوتی ناخواسته و مرموز فرو شده ست. این سکوت اصلن معنای آرامش نمی دهد به دست. روابط در حال زوال، پوسیدگی آدمیت، و خون، غایت این سکوت است. در واقع این سکوت و پیامدهایش را شهاب ارمغان نمی دارد بما، او فقط ظاهر بورژوایی و پوسته ی مدرن(یسم) مسخره ی شهر را بکناری می زند و واقیعت را لخت...."

"...داستانها و قصه ها ره بجایی نمی برند؛ تنها  زندگی ادمها در نقاط مختلف روایت میشود. هیچ امر ساختگی و دستکاری شده هم در فیلمهای شهاب نمیشود. ازهمین روی می توانیم  او را مستندساز بدانیم.

مستند از این سبب که او زندگی را دروغین جلوه نمی دهد...."

"...شهاب راه خود را برگزید. او حاضر شدست فیلمش در جشنواره ی باطل فیلم کوتاه تهران که مکانی شده برای فیلمهای پاستوریزه و گوش به امر دولت، حضور نداشته باشد اما زندگی را دست نخورده و با احترام ارزانی کند بشما. راه او "مبارزه" ست. مبارزه یی نه در حرف، که به مرحله عمل... درست شبیه نلسون پریرا دوس سانتوس و سینما نوویی ها.

او بر سر حرفش ایستاده و فریاد میزند آزادی از دست رفته را... برای در کانون بودن هم تن به هر کاری نمی دهد. تبلیغات سوء، دروغ و مردم فریبی نمی داند. چرا که امر مهم برایش، انسان است و دغدغه هایش. او بدنبال انسان شناسی و جامعه شناختی بندری است. و این هم میسر نمیشود مگر اینکه خود بر راستگویی باشد بر حقیقت باشد بر انسانیت... باشد!..."


پ.ن: متن کامل را اینجا بخوانید.



برای بعد...





صفر. با تحریم اتفاقات فرهنگی در شرایط کنونی مخالفم، چ کنسرت باشد چ فیلم مستند.

 

الفـــ. در ابتدا از حامد ذوالفقاری بابت تلاش های 5 ساله اش برای ساخته شدن «زارهای ابرام» سپاس­گزارم. و چ قدر خوب ک ارشاد هرمزگان، این مهم را دید و فراموش نکرد!

 

بــــ. اما بعد، زارهای ابرام فیلم ناقصی ست، ن صرفن ب معنای تکنیکی و فنی. فیلم کاملی نیست چون ک تمام منصفی را در ان نمی بینیم. حتا اگر منصفی فقط شعر و بیشتر ترانه باشد، ک قطعن نیست، باز هم من ب عنوان مخاطب بیرونی، بعد از تماشای این اثر، چ قدر با جهان شعر و ترانه "رامی" اشنا می شوم؟!

 

جـــ. نظر دوستانی را ک می خواهند سینماگران هرمزگانی را ب واسطه نپرداختن ب چهره هایی مانند "رامی" تحریم کنند ب جمله ای از استاد ِ قلم دعوت می­کنم با این مضمون ک «دفاع بد، بزرگ ترین ضربه را ب یک مکتب می زند»!

 

د. اقایانی را ک در فضای رسانه ای موجود، بالا و پایین می پرند، ب در می زنند و دیوار، ک فیلمی توسط سینماگران هرمزگانی از منصفی ساخته نشده و نظایری از این دست، ب دیدن اثاری دعوت می کنم –هر چند سازندگان این اثار، هیچ گاه ادعا نکرده اند فیلمی راجع ب "منصفی" ساخته اند -  ک با محوریت منصفی ساخته شده و برای نمونه می شود از اثری ک توسط شهاب آب روشن و ابراهیم پشتکوهی ساخته شده نام برد ک اتفاقن تابستان 88 در برنامه "عقل سرخ" ب نمایش درامد! اثری ک حداقل چهره کامل تری از منصفی ارائه می دهد. اگر دوستان مشغول در فضای رسانه ای، چند درصد از همین انرژی صرف شده در این فضا را برای این کار صرف کرده بودند، امروز این قدر شتاب زده عمل نمی کردیم...

 

هـــ. نمی دانم کاری ک دیدیم ب همین کیفیت ساخته شده یا مشکلاتی در پخش بوده! نگویید مستند است ک نمی پذیرم، زیرا ک فیلم با فراغ بال و بدون محدودیت زمانی و مسائلی مثل سوخته شدن سوژه ساخته و ارائه گردیده است. اثری ک 5 سال برای تحقیق و ضبط مصاحبه هایش وقت صرف شده، نباید مشکلات فنی بدیهی داشته باشد - ب هر حال چند سالی­ست در بندرعباس دیگر راجع ب ایرادات نور و تصویر و از این دست صحبت نمی کنیم- و یا بخش هایی از وجوه شخصیت سوژه، مورد بررسی قرار نگرفته شده باشد. ب همین دلیل تاکید می کنم کاش دوستان، ان اثار را نیز می دیدند –ک اتفاقن اثر فیلم سازان و هنرمندان هرمزگانی ست- و در رسانه هاشان ب ان نیز می پرداختند.

 

* منصفی در چند اثر سینمایی حضور داشته و بازی کرده، شنیده ایم داستان هم می نوشته و ادم های بزرگی در شعر و ادب این سرزمین راجع ب وی سخن گفته اند. این را می نویسم تا این مهم، در هیجانات این روزها گم نشود!

 


با تشکر

احسان نفیسی – 9 ابان 92

 

 پ.ن: در رابطه با "زارهای ابرام"، تحلیل خوبی از شهاب آب روشن را اینجا بخوانید. و جدیدن اینجا متنی دیدم در این باره از گروه سینما توگرافی




یک بندر و 2 ستاره


 یک بندر و 2 ستاره

بندرعباسی ها حالاکجا به سینما می روند؟

نویسنده: شهاب آب روشن *

بندرعباس به عنوان یک شهر مهم اقتصادی بارها شاهد ازدست دادن مکان های فرهنگی خود بوده است. از فرهنگسرای شهید آوینی گرفته که بعد از مدتی به پارکینگ امامزاده سیدمظفر بدل شد تا چند سالن بزرگ و کوچک سینما. اینکه با چند بیل مکانیکی یک شبه بیفتند به جان ساختمان این مکان های فرهنگی و همزمان با آن حجمی از خاطرات دورونزدیک اهالی فرهنگ و هنر را تا صبح به تلی از خاک تبدیل کنند، چیز غریبی نبوده و نیست. اخیرا به بهانه تغییر کاربری یکی از کتابخانه های شهر، آن را تعطیل و کتاب هایش را به انبار کتابخانه دیگری منتقل کرده اند؛ جایی که بی شک خوراک مناسبی برای موریانه هاست. در این بین اما بحث سالن های سینما چیز دیگری است.
    سینما تنها متعلق به قشر فرهنگی و هنرمند و هنردوست جامعه نیست. این مکان همواره محل تجمع تمامی اقشار جامعه در دل سالن تاریک و رمزآلود خودش بوده است. بعد از انقلاب اسلامی، سینماهای فعال در بندرعباس که تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمی رسید، به فعالیت خود ادامه دادند. این سالن ها شامل سینما «قدس»، سینما «انقلاب» یا «صحرا»، سینما «شهرزاد» و سینمای روباز شهرک نیرودریایی (هدیش) می شد که هرکدام چند سالی بیشتر دوام نیاوردند. با آغاز دهه 80 و نمود هرچه بیشتر اقتصادی بودن بندرعباس در بافت شهری آن، ساخت مجتمع های تجاری سرعت بیشتری گرفت. افتتاح سه مرکز مهم تجاری در مراکز اصلی شهر کمتر از سه سال این ضرورت را نشان می داد که سرمایه گذاران امید بیشتری به شرایط اقتصادی این بندر در آینده دارند؛ آینده ای که آنچنان به نفع وضعیت سینما در بندرعباس نبود.
    سینما «قدس» یکی از اولین سینماهایی به شمار می رفت که اوایل دهه 70 فعالیتش متوقف شد. هیچ برنامه ای برای این سالن و ساختمانی که می توانست کماکان به عنوان یک سینما از آن استفاده شود در نظر گرفته نشده بود تا اینکه اواخر دهه 80 در ورودی اش به روی عموم مردم به عنوان فروشگاه لوازم التحریر و کتاب گشوده شد؛ فروشگاهی بزرگ با هزاران جلد کتابی که مشتریان چندانی هم نداشت.
    سینما «انقلاب» تا اواسط دهه 70 کمابیش به نمایش فیلم پرداخت. اکران های آخر این سالن به فیلم های تکراری برای گروه سنی نوجوان محدود شده بود. کمی بعد تمام اختیارات این سینما به حوزه هنری بندرعباس واگذار شد که البته تا چندی پیش برای ساختمان اصلی حوزه هنری نیز مورد استفاده قرار می گرفت. خود سالن عملابرای نمایش فیلم مناسب نبود اما با همین حال، چندین دوره جشنواره استانی تئاتر حوزه در آن برگزار شد. صندلی های نامناسب و فضای نمور آخرین خاطرات گنگ و مبهمی است که از آنجا در اذهان نقش بسته است. پس از انتقال دفتر اصلی ساختمان حوزه به محلی دیگر، یک سال پیش متولیان امر سالن سینما را تخریب کردند؛ سالنی که بارها مدیران سابقش از گرفتن اعتبار برای بازسازی آن سخن گفته بودند؛ اعتباری که همیشه برای ساخت و راه اندازی این سالن انگار کافی نبوده است.
    بعد از سینما «قدس»، سینما روباز «هدیش» بود که برخی شب ها به نمایش فیلم می پرداخت. این سینما تا اواخر دهه 70 فیلم های تکراری را برای اهالی شهرک نیروی دریایی به نمایش می گذاشت. پس از تعطیلی تاکنون، هیچ خبری از بازسازی و فعالیت دوباره این سالن به گوش نرسیده است. فعال ترین و بادوام ترین سالن بندرعباس «شهرزاد» بود که اوایل دهه 80 آخرین نفس های خود را با نمایش فیلم هایی از سینمای بدنه کشید. با تعطیلی این سالن عملاهیچ سینمای فعالی وجود نداشت.
    کمی بعد، با کامل شدن یکی از مجتمع های تجاری، سالن سینمایی با عنوان «ستاره جنوب» افتتاح شد که به عنوان اولین سینمای مدرن ایران نام برده می شد. پس از تخریب «شهرزاد» و نصب تابلوهای تبلیغاتی، خبر ساخته شدن سه سالن سینما در یک مجتمع تجاری مجهز به عموم مردم بندرعباس اطلاع رسانی شد. سالن سینمای کودک هم یکی از این سه سالن وعده داده شده بود. با اتمام ساخت این مجتمع و آغازبه کار آن، تنها یک سینما در این ساختمان چهارطبقه دیده می شد؛ سینمایی با عنوان «ستاره شهر» که به همراه سینمای «ستاره جنوب» تنها سینماهای فعال شهر بندرعباس به حساب می آیند، که گاهی به اکران های همزمان با تهران هم نمی رسند.
    *مستندساز مقیم بندرعباس

    

منبع: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2829889



 پ.ن: متن بالا از دوست عزیزم شهاب آب روشن است ک در روزنامه شرق 21 مهر 92 چاپ شده است و بی هیچ کم و کاستی، در این وبلاگ باز نشر شده است.

 با سپاس از شهاب آب روشن عزیز، برای اجازه ی بازنشر.