گمان می کنم ما محکوم ب دیدن، شنیدن و مصرف ان چیزی شده ایم ک دیگران، قبلن ان را تماشا/درک کرده اند و با ما ب اشتراک گذاشته اند. ن فقط در سینما و تئاتر. نقاشی، شعر، موسیقی و ... حتا اکتشاف ها و اختراع ها.
اولین ایده 94
جزام
همیشه فکر می کردم هر وخت جزام بگیرم "تو" می اید و تمام ان چند شبانه روز را پای تخت من صبح می کند. تمام فکر و ذهنش می شود من. ولی خوبی تصور و خیال ب همین چیزهاست. ن "تو"یی وجود دارد و ن جزام. فقط من هست ک خیال می کند تمام زندگیش را.
چ قدر بد ست ک زندگی "تو" ندارد و چ خوب ک جزام نیست!
بندرعباس - زمستان 93
لب چاه
سطل پر است
از باران بهار
سامح درویش - علی مطوریان
منتشر شده در داستان همشهری - ویژه نوروز 94
این کهنه رباط را ک عالم نام است
و ارامگه ابلق صبح و شام است
بزمی ست ک وامانده صد جمشید است
قصری ست ک تکیه گاه صد بهرام است
رباعیات خیام (کتاب همراه) - براساس نسخه محمدعلی فروغی و دکتر قاسمی