کلام
کلام
شلیک می شود گاهی
نشان می گیرد ب دستت و
تو نشسته ای
ب پایت و
تو سکونی
کلام
گاهی ب چشم ت
و کور می شوی
روح را می بینی
ب دلت
گاهی کلام شلیک می شود
و تو فقط سکوت می کنی
لبخند را زیر بغل میزنی
سرت را پایین می اندازی
با خود، اشک زمزمه می کنی
و می دانی
افتاب گردان خوشید را دوست می دارد
با هر گام، کوتاه تر می شوی
چ قدر چروکیده می شود لبانت
تاریخ هم تو را حذف می کند
...
از ناتمام های همیشه گی
19 آذر 93