radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

بی نام



تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ

ﻣﺜﻞ ﮐﻮﻩ

ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺑﺮﻑ ِ ﻧﻮﮎ ﻗﻠﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

ﻣﺜﻞ ﺁﺭﺯﻭ

ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺳﯽ ﮐﻤﺮﻧﮕﺸﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

ﻣﺜﻞ ﺟﺎﺩﻩ

ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ تویی

ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻫﺎﺕ

ﻣﻮﻫﺎﺕ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ می زنی و ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ


* متن بالا نوشته "محسن حسین خانی" از مجموعه "دزدی های شبانه" از کانال @gelofen400 در اختیارم قرار گرفته است.



روزمر گی


خواب مرا با خود نمی برد.

چ ساده می انگاشتم می توانم گوشه ای بنشینم و زندگیم را داشته باشم ... افسوس، همه، کارم دارند.

همه ی این سال ها و همه ی ادم هایی ک دوست شان دارم و دوستم دارند با تمام محبت شان مرا ب خودم فرو می برند و من زیر دست و پای مهربانی تمام 30 سال زنده گی و دوستان ارام ارام له می شوم.

لبخندم را دود همین سیگار قدر می داند، دودی ک ب حرمت چشمانت از گوشه چکه چکه اشک ها ب پرواز در می ایند...

گاهی دوستانه ها سنگین می شوند و من کمرم را پشت لبانت جا گذاشتم

...


تولد مردادی


مرداد, ماه جذابی برای من بوده است. ن فقط ب خاطر گرما یا تعطیلات تابستان یا باهانه سفر. این­ها همه هست اما تولد بسیاری از هنرمندان و ب­خصوص دوستان نزدیکم در این ماه, خودش داستان عجیبی ست. ب همین باهانه, بد ندیدم در این ماه خاطره, با برخی از این دوستان اشنا شویم.



2مرداد.

افتتاحیه این تولدها را می­توانیم با احسان رضایی شروع کنیم. احسان 61 ب دنیا امده. بسیار انرژیک و فعال. اهل بحث و مناظره البته ب روش خودش! احسان موسیقی کار کرده. استقلال را دوست دارد. جایزه عکس اردی­بهشت را برده, چند تیزر و کلیپ موفق هم ساخته. چند کار تحقیقاتی هم در قالب تیزر, مقاله و کتاب انجام داده, ولی ام­روز از احسان ب عنوان یکی از اینده­داران سینمای هرمزگان نام برده می­شود. این روزها تمام تمرکزش بر مستند است. کارهای احسان خیلی مواقع با جنجال روبرو بوده. چ "گوج گنو" باشد, بعد از نمایش در جشن­واره. یا توقیف "جنگ در همسایگی" و "کشند قرمز" باز هم در اردی­بهشت. یا حتا جلوگیری از اکران عمومی "کشند قرمز" و جدیدن هم عدم پخش مستند "آیین باران" از صدا و سیما.

البته یادمان باشد, هرگاه از فیلم­سازی احسان صحبت می­کنیم, باید از ایمان هم نام ببریم. اصلن همه جا از مولف اثار ایشان ب عنوان برادران رضایی یاد می­شود.

فیلم های "د هند آف گاد" و " دست" با اقبال بسیار خوبی در کشور روبرو شد و "کشند قرمز" تا ماه­ها پس از ارائه ب صورت لوح فشرده, بحث محافل هنری بود. خیلی از مخاطبان هنری در هرمزگان بعد از این موفقیت­ها و واکنش­ها نسبت ب اثار ایشان, منتظر کارهای بعدی این دو هنرمند خوب هستند.

احسان روزنامه نگاری خوانده, از پایه گذاران جشن­واره اردی­بهشت بوده و چندین سال است فعالیت وبلاگی دارد. هم­اکنون عضو شورای مرکزی "فعالان سینمای آزاد هرمزگان" می­باشد.

 

مرتضا نیک. متولد 63. با شور و انگیزه کار خودش رو شروع می کند. خیلی­ها مرتضا رو دروهله اول یک منتقد هنری و فعال وبلاگ­نویس- البته ن ب صورت مستمر- می­شناختند. در باش­گاه خبرنگاران جوان با سینما اشنا شده. در تهران هم پیگیر سینما بوده! چند تیزر, انونس و کلیپ موفق ساخته. برای تدوین فیلم "دوردست" ساخته "علیرضا احمدی" جایزه استانی و ملی گرفته. فیلم ناتمام "کنسرت سگ" را در کارنامه دارد. اما عمده شهرت وی برای "گفت­گوی منتشرنشده ژاله" ست, ک جوایزی در استان و کشور برایش ب ارمغان اورد. "ژاله" در جشن­واره اردی­بهشت با مشکل ِ موقت  ِ سان­سور مواجه شد. مشکل در همان جشن­واره حل شد. با پیگیری­های زیاد گروه سازنده, توانست همین ام­سال اکران عمومی هم شود. خیلی­ها منتظر کار جدید مرتضا "برف روی بندر ِ عباس آقا" هستند. مرتضا از 91 همراه چند تن از دوستان خود "گروه سینمایی شهرزاد" را راه اندازی کرد.

 

26مرداد. 

جبرئیل پای­برپی. متولد 66. ارام با دغدغه­های امیدوارانه ب اینده. معماری خوانده. نقاشی می کرده, اما الان, طراحی دغدغه اصلی جبرئیل است. عاشق کوه و کوهنوردی­ست و کلن سفر را دوست دارد. دوستی ما از دوره خدمت شروع شده و در این 6 سال مثل یک برادر برایم بوده. ساده, بی الایش و سخت کوش است و البته بسیار هم عجله دارد!! 

وی هم­اکنون در حال تحصیل در مقطع کارشناسی معماری است.

 

28مرداد. 

شهاب آب روشن. متولد 66.  یکی دیگر از سینماگران مردادی. اولین گپ­وگفت من با شاهاب 4راه فاطمیه روبروی مسجد فاطمیه! شکل گرفت و در این 6, 7 سال هر فرصتی شود, هم دیگر را می­بینیم و گپ می­زنیم. از کانونی­ها بوده. ادبیات را می­شناسد و این در اثار سینمایی­ش کاملن مشهود است. هیچ­گاه ب دنبال حاشیه نبوده, اما گویا سینما, ان هم سینمای اجتماعی و مستند در این دیار با حساسیت و حاشیه هم­راه است! چندین تیزر و انونس ساخته, تدوین سریال و فیلم­های کوتاه را در کارنامه دارد. عمده شهرتش ب دلیل اخلاق خاص خودش است, مهربان و نجیب. و البته نوع روایتش در اثار سینمایی کوتاه. لیسانس تدوین دارد. هم اکنون در حال اماده کردن پایان­نامه در رشته ادبیات نمایشی از دانش­کده هنر تهران می­باشد.

آب روشن در قطب جنوب برای اولین بار با مقوله سان­سور و ممیزی اشنا شد؛ اگر چ برای مستندش هم مشکلاتی وجود داشت. صحنه­ای از قطب جنوب حذف نشد! اما بعدها "بندر گمبرون" اجازه حضور در جشن­واره اردی­بهشت را نیافت و اجازه اکران عمومی هم از این فیلم دریغ شد! شهاب هم مانند برادران رضایی در جای­گاه فیلم­ساز, چندین دوره است در اردی­بهشت حضور ندارد. بعد از واکنش­های متفاوت نسبت ب گمبرون خیلی­ها منتظر اکران و نمایش جدیدترین اثر این هنرمند هرمزگانی "ترس از آرامش" هستند.

شاهاب خارج از سینما هم فعالیت هنری, رسانه ای دارد. از فعالان وبلاگ نویسی ب طور مستمر است ک جشن­واره ملی بسیار موفق داستان­های کوتاه "فراموشی لی"­, زاییده همین فعالیت­هاست, ک 4 دوره از آن تجریه شده است. شاهاب آب­روشن تابستان 91 نمایش­گاه عکس متفاوت و ب­زعم خیلی­ها موفق "13 در 18" را در کارنامه هنری خود دارد. نمایش­گاهی ک بحث­هایی راجع ب "نمایش­گاه", "عکس", "نمایش­گاه ِ عکس", "روایت  در نمایش­گاه" و ... را ب­همراه داشت.

آب­روشن هم­اکنون ریاست "فعالان سینمای آزاد هرمزگان" را برعهده دارد.



پ.ن: برای این متن عکس­هایی هم در نظر گرفته بودم. اما...


پ.ن0: صاحبان این متن, ب امید ِ امید و موفقیت. برای­تان ارزوی خوش­بختی دارم.



دوست



 تلن­گر

  


این شب­های احیا را همه ساله دوستان نجات می­دهند, ام­سال هم. بعد از ماه­ها دیدمش و اتش زد دلم را! دستش درست. نقد کردنش و بی پروایی­ش می درد ادمی را! یک­هو چیزی می خورد بهت. هی کجایی؟ چ گهی می­خوری؟ جایت اینجاست!!؟ 

برای چند روز هم درگیرش باشم خوب است. کاچی ب از هیچی...