گاهی اتفاقات و تصمیـماتـ شخصی, با اموزهـ ها و هنجـارهای اجتمـاعـی تلاقی پیدا می کنـد
مثل همـین خاموش کردن گوشـی - حتا اگر ب وسطـه کار باشد - و این خوـب نیسـت؟!
پـ.نـ: چـ قدر خوب است کـ من دوستان خوبی دارمـ (ایـن جمـله واقعـن, واقـعی ست)
30نما (1)
سینمای هرمزگان در 91, دو زایش داشت:
یکی شب سینمایی نهنگ
و دیگری گروه هنری سینما شهرزاد
برای هر دوی این تولدها, ارزوهای خوب دارم...
پ.ن: راجع ب اتفاقات سینمایی ب زودی خواهم نوشت.
برای اولین پست 92, میرزاده عشقی باهانه خوبی ست...
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید | ب چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید | |
به حقیقت در عدل ار در این بام و در است | ب چنین عدل و به دیوار و درش باید رید | |
آنک بگرفته از او تا کمر ایران گه | ب مکافات الی تا کمرش باید رید | |
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است | بر چنین ملت و روح پدرش باید رید | |
ب «مدرس» نتوان کرد جسارت اما | آنقدر هست ک بر ریش خرش باید رید | |
این حرارت ک ب خود احمد* آذر دارد | تا ک خاموش شود بر شررش باید رید | |
«شفق سرخ» نوشت «آصف کرمانی» مرد | غفرالله کنون بر اثرش باید رید | |
آن دهستانی بی مدرک تحصیلی لر | بهر این ملک به نفع و ضررش باید رید | |
گر ندارد ضرر و نفع «مشیرالدوله» | از توک پاش الی مغز سرش باید رید | |
گر رَود «موتمنالملک» ب مجلس گاهی | احترامن ب سر رهگذرش باید رید |
*منظور احمد میرزا قاجار شاه است. ** دهستانی نماینده مجلس ان روزگاران پ.ن0: سید محمدرضا میرزاده عشقی، فرزتد حاج سید ابوالقاسم کردستانی شاعر و روزنامهنگار انقلابی مشروطیت ک در تاریخ (12 تیر 1303 خورشیدی) در تهران به ضرب گلوله درگذشت. برای اشنایی بیشتر با عشقی اینجا را بخوانید. پ.ن1: «عشقی مرد و از آن کشوری که هیچوقت روح حساس وی از آن خشنود نبود، به سرای دیگر شتافت! من بیاندازه متأسف هستم که در این اوقات اخیر با آن شاعرخوشقریحه و نوجوان، آشنا و معاصر شده بودم! این آشنایی و رفاقت من با او زیادتر مرا در مرگ عشقی ماتمناک و عزادار ساخت.» محمدتقی بهار |