radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

براداران داردن


 آرامش طوفانی – بررسی سینمای برادران داردن‌ با پرداخت به  3 فیلم رزتا، کودک، سکوت لورنا


داردن‌ها از سینماگران پیش‌رو در بلژیک و اروپا به شمار می‌روند که علی‌رغم تعداد کم کارهای داستانی، جوایز زیادی را نصیب خود کرده‌‌اند. 

در این نوشتار سعی شده با بررسی سه فیلم رزتا، کودک و سکوت لورنا کمی به سینمای این دو برادر نزدیک شویم. در کارنامه فیلم‌سازی این دو برادر به غیر از فیلم‌های بلند داستانی چند فیلم کوتاه و مستند هم دیده می‌شود.



آرامش طوفانی – بررسی سینمای برادران داردن‌ با پرداخت به  3 فیلم رزتا، کودک، سکوت لورنا


داردن‌ها از سینماگران پیش‌رو در بلژیک و اروپا به شمار می‌روند که علی‌رغم تعداد کم کارهای داستانی، جوایز زیادی را نصیب خود کرده‌‌اند. در این نوشتار سعی شده با بررسی سه فیلم رزتا، کودک و سکوت لورنا کمی به سینمای این دو برادر نزدیک شویم. در کارنامه فیلم‌سازی این دو برادر به غیر از فیلم‌های بلند داستانی چند فیلم کوتاه و مستند هم دیده می‌شود.

‌زمینه مستندسازی داردن‌ها در فیلم‌‌های داستانی‌شان هم به چشم می‌خورد و این دو کارگردان به خوبی از این تجربیات، در این فیلم‌ها نیز بهره جسته‌اند. نوع فیلم‌برداری و تأکید به جزییات، در همین جهت است. این شیوه مستندگونه با فضای قصه هم‌خوانی دارد و فرم و محتوا در جهت نیل به آن‌چیزیست که فیلم‌سازان قصد دارند به مخاطب ارائه دهند. داردن‌ها به کنکاش روابط پیچیده انسان امروزی می‌پردازند و آن‌ها را بدون هیاهو و با سادگی به مخاطب ارائه می‌دهند و به این منظور به انتخاب آدم‌هایی می‌پردازند که یا مثل "رزتا" و "کودک" حاشیه‌نشین‌اند و یا مانند "سکوت لورنا" درگیر مهاجرت. انسان‌هایی که تنهایی بخش اصلی زندگی‌شان را شامل می‌شود. این‌ آدم‌ها گرچه باهم هستند اما جدا از هم زندگی می‌کنند. چه مثل رزتا که تنها یک‌بار خنده‌اش را می‌بینیم و یا مثل "کودک" که خنده‌هاشان تنها از روی ندانستن و پی نبردن به اصل ماجرایی است که پیش آمده. رزتا با مادری زندگی می‌کند که الکلی است و برای به دست‌ آوردن الکل هرکاری می‌کند. گویا رزتا باید مراقب مادر باشد. گریه پایانی رزتا بعد از تمام اتفاقاتی که رخ داده – محبور شده به خاطر به دست آوردن شغل، ریکوئت را لو دهد – نشانی از خستگی و تنهایی است. لورنا در "سکوت لورنا" با کلودی در یک آپارتمان ولی جدا زندگی می‌کند! مردی معتاد که قصد درمان دارد، حساب مالی‌شان هم کاملن جداست، اما مگر آدمی تا کی می‌تواند تنهایی را تحمل کند. زنی دور از دوست و هم‌وطن! به قول یکی از دوستان، آدمی در تنهایی سطح توقعاتش هم پایین می‌آید؛ خواسته‌های آدمی حداقل می‌شود. حال که کلودی قصد ترک اعتیاد دارد، لورنا تصمیم می‌گیرد به او کمک کند نه با چشم‌داشت مالی که حتی حاضر است برایش هزینه بدهد. لورنا احساس نیاز می‌کند، نیاز به دیگری، نیاز با دیگری بودن و هزینه همه این‌ها را هم حاضر است بپردازد. به این دیالوگ لورنا در ملاقات با نامزدش سوکول دقت کنید "بهم بگو دوستم داری؟" گویا این تنهایی جدی‌تر شده. کلودی هم تنهاست، حضور لورنا بهانه خوبی است برای این‌که خود را از تنهایی نجات دهد. پس تصمیم می‌یگرد تنهایی‌اش را بجای مواد مخدر با لورنا پر کند. با دقت بیشتر به دیالوگ‌ها و موقعیت‌های کلودی، این تمایل به تغییر مشخص می شود. "نیاز به هدف دارم" یا "بهت احتیاج دارم" این دیالوگ های کلودی است که چندین بار به لورنا می‌گوید – این دیالوگ را در "کودک" هم دیده‌ایم – در این تنهایی، جامعه هم نقش دارد و به اثبات این فرضیه که فضای اجتماعی نامناسب، به نوعی جامعه‌گریزی منتهی می‌شود کمک می‌کند. کلودی در زمان ترک اعتیاد، هر بار قبل از خارج شدن لورنا از او می‌خواهد در را پشت سرش قفل کند و کلید را همراه خود ببرد. او تنهایی را انتخاب کرده، جامعه او را به تنهایی وادار کرده است. این دو تنهایی را تاب نمی‌آورند. اگر در "کودک" سیگار بهانه‌ای می شود برای نشان‌دادن تغییر شخصیت، در "سکوت لورنا" دو کارگردان با نشان دادن کلودی در تخت لورنا به نوعی فرار کلودی از تنهایی و تمایل به نزدیک شدن به لورنا را نمایش می‌دهند – شاید در خیال خود با او بوده –

همان‌طور که اشاره شد فیلم‌ها براساس روابط مشخصی شکل گرفته، اما در پایان این روابط و معادلات به هم می‌خورد. ریکوئت با این‌که رزتا او را لو داده به سمت او می‌آید، گویا شرایط او را درک کرده. سونیا که در اولین واکنش در قبال شنیدن خبر فروخته شدن نوزاد، غش می‌کند در پایان فیلم و پس از این‌که برونو خود را لو داده به ملاقاتش در زندان می‌ر‌ود. در "سکوت لورنا" و پس از مرگ کلودی، لورنا احساس گناه می‌کند و این‌را با باز کردن حساب برای نوزاد کلودی انجام می‌دهد. با این‌که دکتر باردار بودن لورنا را تأیید نمی‌کند ولی گویا لورنا در خیال خود احساس می‌کند قرار است مادر ‌شود. گویی قصد حفظ رابطه‌ای را دارد که داشته از معاملات صرف خارج می‌شده، و البته هزینه‌اش را هم باید بپردازد. لورنا و این فرزند به نوعی یادگار از همان رابطه‌ای هستند که فقط مبنای سود و زیان نداشته. شاید باردار بودن، آرزوی لورناست.

شخصیت‌های این فیلم‌ها تمام تلاششان بدست آوردن پول است. پولی که در آثار ژان‌لوک و پیر داردن لزومن چیز بدی نیست. پولی که حضورش در زندگی امروز را نمی‌توان کتمان کرد. شاید بی‌ارزش کردن پول دروغی بزرگ است که در آثار برادران داردن این دروغ به چشم نمی‌خورد. اما پرداختن به پول در این سه فیلم به ما یادآوری می‌کند که به رابطه اخلاق و پول فکر کنیم.

فیلم‌های این دو کارگردان برجسته بلژیکی به دور از هیجانات خاص و به سادگی در موقعیت‌های معمول و با دیالوگ‌های عادی و روزمره تنها با ابزار عادی و مشترک تمامی فیلم‌سازان، حرفشان را می‌زنند. شخصیت‌پردازی‌ بدون اغراق و معمولی از انسان‌هایی معمولی. با این‌که در این فیلم‌ها از کشش‌های داستانی کلاسیک خبری نیست، ولی به خوبی مخاطب را تا پایان فیلم درگیر می‌کند. این دو کارگردان آن‌جا که خواسته‌اند ایجاد تنش کنند یا پرخاش‌گری و خشونت را نشان دهند نه از جلوه‌های گرافیکی استفاده کرده‌اند نه خون و خون‌ریزی را نمایش داده‌اند. برای رسیدن به این منظور، از ابزاری که سینما در اختیارشان نهاده استفاده می‌کنند. مثلن به حذف بخشی از روایت در تدوین می‌پردازند، در "سکوت لورنا" بعد از دور شدن همراه با امید کلودی روی دوچرخه، در سکانس بعد می‌بینیم لورنا لوازم کلودی را جمع می‌کند، و چون قرار بوده کلودی کشته شود پس این یعنی خبر مرگ کلودی! (این عدم نمایش مرگ گرچه به نوعی قرار است پذیرش ساده واقعیتی هولناک را نشان دهد اما در ادامه و با واکنش لورنا این پذیرش، با تزلزل جدی همراه می‌شود.)

یا رودست بودن تصویربرداری "رزتا" – که البته این رودست بودن متفاوت است با رودست بودن تصویربرداری در "سکوت لورنا" یا "کودک" – با آن نماهای نزدیک و گاه حتی کلوزآپ که به خوبی از عهده نمایش تنش‌های رزتا برآمده. یا استفاده از رنگ قرمز که در هر سه کار مورد نظر وجود دارد و بسته به فراخور روایت به چشم می‌خورد. مثلن به پرده اتاقی که نوزاد در آن معامله می‌شود دقت کنید. رنگ پرده‌ها قرمز است. مرد در انتظار نتیجه معامله به اتاقی دیگر می‌رود، رنگ پرده‌ها در اتاق جدید سفید است.

داردن‌ها شخصیت‌های فیلم‌شان را در موقعیت انتخاب و تصمیم‌گیری قرار می‌دهند. در "رزتا"، رزتا از یک طرف ماندن با ریکوئت و داشتن یک شغل – به قول خودش قلابی – را دارد و از طرف دیگر می‌تواند با لو دادن پسری که به او علاقه دارد احتمالن یک شغل واقعی داشته باشد. در "کودک" برونو بعد از دست‌گیر شدن همکار نوجوانش تصمیم می‌گیرد خود را لو دهد و بجای ادامه دادن به دزدی و در نتیجه جدا ماندن از دختر، تاوان کارهایش را بپردازد تا لااقل دختر از او ناراحت نباشد. لورنا در "سکوت لورنا" بین ادامه همکاری با فابیو و روند منطقی جمع‌آوری پول! برای خرید بار/رستوران و نپذیرفتن مرگ کلودی و بزرگ کردن بچه‌شان – با فرض اشتباه بودن نظر پزشک – باید یکی را انتخاب کند و براساس آن تصمیم بگیرد.

از دیگر وجوه مشترک این سه فیلم، حضور زن به صورتی واقعی، ملموس و به دور از نگاه غیر واقعی و همراه با ترحم است. کارگردانان بلژیکی با قرار دادن دختران در موقعیت‌های زنجیروار، به دور از شعارزدگی به بررسی آسیب‌های پیش روی این قشر از جامعه هم می‌پردازد. رزتا به همراه مادر الکلی‌اش در کمپ مخصوص زندگی می‌کند. در "کودک" سونیا، همان رزتا است دختری که اتفاقن او را به عنوان یک مادر می‌بینیم و به آلونک و خانه‌های مخصوص در شهری کوچک نقل مکان کرده. و در "سکوت لورنا"‌ گویا رزتا این بار دست به مهاجرت می‌زند و مشکلات جدیدی پیش رویش قرار می‌گیرد. این روند و پرداخت به دختران/زنان که خالی از هرگونه شعار و ادعایی است به صورت ملموس و واقعی به مشکلات دختران در حاشیه شهر یا مهاجران می‌پردازد. اما در این پرداخت به مسائل زنان، برادران داردن از بازیگر ثابت برای نقش زن در فیلم‌هایشان که اتفاقن موفق از عهده‌ نقش شان برآمده‌اند، استفاده نمی‌کنند. در مقابل بازیگران مرد ثابتی برای فیلم‌هایشان پیدا کرده‌اند (فابیو و کلودی در "سکوت لورنا" را در دیگر فیلم‌های این کارگردانان نیز دیده‌ایم.) این شاید تمهیدی است بر تعمیم این زنان به جامعه.

برادران داردن نشان داده‌اند در ارائه آن‌چه قرار است به مخاطب اراده دهند از همه عوامل اجرایی خویش، به فراخور نیاز بهره می‌گیرند. در هیچ کدام از این سه اثر، موسیقی متن و تیتراژ نداریم. (البته در تیتراژ پایانی سکوت لورنا صدای پیانو شنیده می‌شود که در ادامه سکانس پایانی فیلم است.)  ولی مثلن در "سکوت لورنا" در آپارتمان، کلودی در زمان ترک مواد مخدر، موسیقی گوش می‌دهد که حتی در جایی باعث دعوا با لورنا می‌شود. این صحنه در ادامه تنهایی کلودی و لورنا قابل تفسیر است. یا دعوا بر سر نوع موسیقی بین برونو و دختر در ماشین که هرکدام موسیقی خاصی را مدنظر دارند و به نوعی بخشی از شخصیت آن دو را نیز نشان می‌دهد.

پرداخت به کنش و واکنش‌های اجتماعی بین گروه‌های مافیایی و آدم‌های این قشر، در این فیلم‌ها بخوبی نمایش داده می‌شود. شخصیت فابیو نماینده مافیای فروش و قاچاق آدم، در "سکوت لورنا" بسیار تأثیرگذار است. یا خریداران لوازم سرقتی در "کودک".

همان‌گونه که اشاره شد رو دست بودن فیلم "رزتا" و تنش‌های بیشتر نسبت به "کودک" و "سکوت لورنا"، نشان‌دهنده تنش بیشتر شخصیت اصلی "رزتا" است. اضطراب‌های درونی و حتی خشونت و پرخاش‌گری رزتا بروز عینی‌تری دارد. درگیری‌های پی‌درپی او با کارفرما، با مادرش و با ریکوئت پسری که یک شب میهمان او بود. اما در "سکوت لورنا" که این اضطراب‌ها درونی‌تر است و در نهایت به سکانس تکان‌دهنده پایانی منجر می‌شود، حرکت‌های آرام‌تر دوربین را شاهد هستیم.

پایان این سه فیلم از داردن‌ها (رزتا – کودک – سکوت لورنا) البته پایانی همراه با امید است. در "رزتا" پس از شنیدن صدای موتوری که شبیه به صدای زنبور عسل، اعصاب را داغمان می‌کند ناگاه رزتا بر زمین افتاده شروع به گریستن می‌کند ولی ریکوئت را او را از زمین بلند می‌کند، و لرزش‌های رزتا کم‌کم آرام می‌شود. "کودک" با گریستن دختر و پسر در کنار هم – نشانی از ندامت – پایان می‌گیرد و در "سکوت لورنا" نجواهای مادر و سخنان وی با فرزند – شاید خیالی – را می‌شنویم که به او می‌گوید از وی مراقبت خواهد کرد.

داردن‌ها برای تغییرات شخصیتی خود گاه از دم دستی‌ترین نشانه‌ها استفاده می‌کنند. یکی از این نشانه‌های تغییر در فیلم "کودک" و با استفاده از سیگار کشیدن نشان داده شده است. در اولین سکانس آلونک به سیگار کشیدن پسر و بعد دختر دقت کنید. این سیگار کشیدن برونو و بعد سونیا، ادامه می‌یابد؛ ولی بعد از فروخته شدن کودک است که سونیا تعارف سیگار برونو را رد می‌کند. سیگار کشیدن آن‌هم به صورت مشترک شاید تمایل به با هم بودن و نزدیکی دختر و پسر است که بعدن به جدایی و دوری منجر می‌شود.

بازی کردن و شوخی‌های سونیا و برونو در "کودک" یکی از ویژگی‌های مهم شخصیتی دختر و پسر است؛ صحنه درون ماشین برای انتخاب موسیقی، را به یاد آورید. یا به دنبال هم دویدن، هنگام خوردن ساندویچ در کنار ماشین. با ادامه این شوخی توسط برونو، کم‌کم مخاطب شوخی را با سرخوشی عوض می‌کند. مثلن زمانی‌که برونو منتظر تماس برای فروش نوزاد است و با گِل، روی دیوار حکاکی می‌کند! یا بعد از جدا شدن از سونیا در کنار آلونک آب‌بازی می‌کند. انگار که بیش‌تر از آن‌که این دو را پدر و مادر ببینیم، تنها رابطه‌ی دوستی‌شان برجسته می‌شود. البته واکنش سونیا بعد از شنیدن خبر فروش نوزاد (غش کردن) نشان می‌دهد شوخی‌های بچه‌گانه پایان یافته، و او آرام‌آرام به یک مادر تبدیل می‌شود.

همان‌طور که اشاره شد پول نقش مهمی در زندگی آدم‌های فیلم‌های داردن‌ها دارند. اگر در "رزتا" دختر برای داشتن شغل دائم – منبع درآمد دائم – ریکوئت پسر کیک‌فروش را لو می‌دهد، یا برونو در "کودک" نوزاد را می‌فروشد. در "سکوت لورنا"‌ بازیگر اصلی برای این‌که یک شهروند بلژیکی شود براساس یک معامله و پرداخت مبلغی پول تن به ازدواجی صوری می‌دهد. یا حاضر است همین معامله را با یک روس انجام دهد. (گویا این زنجیره ادامه دارد.) در واقع روابط در این فیلم براساس سود و زیان به پیش می‌رود. به پلان ابتدایی فیلم دقت کنید دستانی مشغول شمارش پول‌اند. لورنا زندگی زناشویی براساس قرارداد و معامله را پذیرفته اما از جایی شروع می‌کند به کنار گذاشتن این معادلات. اولین دیالوگ کلودی به لورنا را به یاد آورید "چقدر بهت بدهکارم؟" در اواسط فیلم و به هنگام خریدن دوچرخه کمی تعارف بین آن دو اضافه می‌شود و پس از مرگ کلودی، لورنا پول را – که برای خرج کردنش نقشه کشیده و دلیل مهم مرگ کلودی است – به خانواده مرد تحویل می‌دهد؛ که البته آن‌ها قبول نمی‌کنند و لورنا آن‌را به حساب کودک رزرو می‌کند. این کم‌رنگ شدن جای‌گاه پول برای لورنا و البته کلودی در عوض به وجود آمدن علاقه – مثلن شوخی لورنا با کلودی پس از بهبودی و سوار بر دوچرخه را ببینید – بسیار باورپذیر و طبق روندی منطقی شکل می‌گیرد.

حال سخنان پایانی لورنا معنای دیگری دارد. گویا او با محافظت از فرزند احتمالن خیالی خود می‌خواهد همین تجربه خوب را حفظ کند، همین می‌شود یادآوری شیرینی از لحظاتی که حاضر شده بی‌چشم‌داشتی برای دیگری دست و بال خود را زخمی کند، یا در ادامه سرش زخمی شود یا حتی تمام وجودش را در اختیار مرد بگذارد. آیا ازدواج، شکل‌گیری "به خاطر دیگری" کاری انجام دادن است یا قراردادی است که صرفن دو نفر با هم بر سر آن توافق می‌کنند و حتی برای آن قیمت تعیین می‌کنند؟

 

 

احسان نفیسی


پ.ن: این متن در سال -احتمالن 89- در نشریه نگاه روز چاپ شده است!


نظرات 3 + ارسال نظر
سید ذبیح موسوی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ب.ظ http://kghar.blogsky.com

ممنون از اطلاع اطلاع رسانی خوبتون.
این چند نفر در کغار نامه

خواهش می شود...

ادریس سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ http://abi-sourati.blogsky.com

ممنون بابت باز نشر :-)

خواهش ادریس عزیز.

احسان رضائی شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com/

مرسی احسان جان

خواهش می شود احسان جان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.